مونیکا، رقصنده 47 ساله، از اسپانیا دریافت می کند: پدرش بیمار است. پس از 20 سال، مونیکا باید به روستایی از راه دور که در آن متولد شد، بازگردد. وقتی او می رسد، پدرش پیش از آن از دنیا رفته و مادرش تصمیم دارد خانه خانواده اش را بخواند و از موکنا بپرسد که برای کمک به او بماند. زمستان می آید سکوت دائمی، سرماخوردگی و مشکلات زندگی با مادرش برای مدیکا سخت است، که در آنچه که او بهترین را می داند پناه می برد: رقص. "در مواجهه با باد" داستان خانواده ای را که قادر به برقراری ارتباط نیست، می گوید. این در واقع یک پرتره متفکر و دوست داشتنی از شیوه زندگی سنتی روستایی است که شروع به ناپدید شدن می کند. این یک داستان در مورد فاصله است. اما بیشتر از همه، "مواجه شدن با باد" یک سفر درونی است تا دوباره یاد بگیرد که چگونه زندگی بهتر و عشق ورزیدن به آن بهتر شود.
Mónica, a 47-year old dancer, receives a call from Spain: her father is terminally ill. After 20 years, Mónica must return to the remote village where she was born. When she arrives, her father has already passed away and her mother decides to sell the family home asking Mónica to stay to help her. Winter comes. The perpetual silence, the extreme cold and the difficulty of living with her mother are proving tough for Mónica, who takes refuge in what she knows best: dance. 'Facing the Wind' tells the story of a family unable to communicate. It is indeed a thoughtful and loving portrait of a traditional rural lifestyle, which is beginning to disappear. It's a story about distances. But most of all, 'Facing the Wind' is an inner journey to learn again how to live and love better.