علی عثمان پس از سالها مبارزه، قتل و اشک زندگی آرام زندگی می کند. و او به آرامی به زوال عقل می افتد. او آرامش خود را با زندگی وحشتناکی که او داشته است و در انتظار روز آخر خود می آفریند. سپس او راجع به یک پسر شورشی که پسرش است اتفاق می افتد. پسر توسط یک مامور دیوانه بر یک دختر زیبا خواننده هدف قرار گرفته است. پس از یک آتش سوزی خونین در یک نوار که در آن انجام می شود، پسر و دختر در زندگی علی عثمان پناه می گیرند. اکنون علی عثمان در حال اتصال است؛ آیا او صلح و آرامش خود را از دست خواهد داد و این موضوع را در دستان خود قرار خواهد داد یا آیا او دچار زوال عقل خواهد شد تا او را از همه چیز فراموش کند؟
Ali Osman is living a quiet life after years of struggle, murder and tears. And he is slowly slipping into dementia. He made his peace with the horrible life he had and waiting for his final day to come. He then learns a long kept secret about a rebel boy whom happens to be his son. The boy is targeted by an insane mobster over a pretty singer girl. After a bloody firefight in a bar where she performs, the boy and the girl takes refuge in Ali Osman's life. Now Ali Osman is at a junction; will he break his wow of peace and take the matter into his hands or will he let dementia make him forget about everything?